نشد که آینه باشم برای دیدن تو

بیا که آینه خواهم شد از رسیدن تو

 

فرودآمدنت را چقدر بی تابم

تمام، خواهشِ محضم به شوقِ چیدنِ تو

 

حرام باد به چشمان ابری من خواب

مباد خفته بمانم دَمِ وزیدنِ تو

 

بیا که ناشدنی شد به تو رسیدنِ من

چه ساده می شود اما؛ به من، رسیدنِ تو

 

به اوج عجز رسیدی، پرنده ی زخمی

همین فراز، هدف بود از پریدن تو

 

+ نوشته شده در   پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,;ساعت  18:5;  توسط  رها; 

واقعا جای خدا تو زندگی ماکجاست؟؟؟؟؟!!!

+ نوشته شده در   پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,;ساعت  18:1;  توسط  رها; 

 یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست .. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران  .. می‌خواهم از جور زمانه بگویم ، می‌خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده‌ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره‌ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته‌ام.

آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:

مولای من می‌دانی چند سال است انتظار می‌کشم. از وقتی سخن گفته‌ام و معنای سخن خود را فهمیده‌ام انتظارت را می‌کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.


ادامه مطلب...
+ نوشته شده در   پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,;ساعت  17:49;  توسط  رها; 

عشق خدا همانند جزیره ای است

در اقیانوس وسیع و بیکران زندگی ،

و سرپناهی امن وآرام برای

رهایی توازامواج خروشان

هنگامیکه موج های عظیم سربرمی آورند

عشق خداهمانند سنگرگاه امنی است

که درطوفانهای عظیم زندگی

پناهگاه مستحکم روحت خواهد بود . . .

عشق خداهمانند دژمحکمی است که

درزمان هجوم سختی ها ازهرسو

بدان پناه می بری . . .

عشق خدا همانند یک بندرگاه است .

جایی که روح خسته ماجایی برای آرامش می یابد و

به دورازدرگیری و شتاب های بیهوده زندگی

آرامش خود رادرآن می یابد . . .

 

+ نوشته شده در   پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:,;ساعت  17:36;  توسط  رها; 

                         اگر چه روز من و روزگار مي گذرد 
                        دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد

 

+ نوشته شده در   یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:,;ساعت  19:46;  توسط  رها; 

                               سلام دوستان.

                 این دوتامطلبوخودم گفتم.به نظراتون سخت

                   احتیاج دارم. ممنون میشم بدون نظر نرید

 

 

 

سلام عزیز مهربون

بازم شدم مهمونتون

  

  امشب میخوام بگم برات

از اشتباهام آقا جون

 

  ازعهدی که بستم باهات

امانموند ازش نشون

 

امشب بازم دلم گرفت

ازبچگی هام آقاجون

  

نه اما خب نمیشه گفت

بچگین تمومشون

  


ادامه مطلب...
+ نوشته شده در   سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:,;ساعت  18:19;  توسط  رها;