آقا اجازه! خسته ام از اين همه فريب،

از هاي و هوي مردم اين شهر نا نجيب.  

 ديوارهاي سنگي از کوچه بي نصيب.

 

«شيرين»ي وجود مرا «تلخ» مي کنند

 

  «فرهاد»هاي کينه پرست پر از فريب!

 

 آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود، 

«آدم» نمي شويم! بيا: ماجراي «سيب»!

 

 

آقا اجازه! منتظرند اينهمه غريب....

 

باشد! سکوت مي کنم اما خودت ببين..!
 

عاشق نديده هاي پر از نفرت رقيب.

آقا اجازه! باز به من طعنه مي زنند

آقا اجازه! پنجره ها سنگ گشته اند،

 

+ نوشته شده در   سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:,;ساعت  13:29;  توسط  رها; 

دلم میخواهد فقط بنویسم ...
از بزرگ بانویی که در دامن بانویی بزرگ پرورش یافت ...
از بانویی که حسین است در آینه تأنیث ...
بانویی که صبر است و صبر ...
بانویی که دختر شیرخدا  «حیدر »  است و جرم خود و خاندانش در این عالم فقط همین بود ...
بانویی که جبرئیل هنگام تولدش گریست ...
بانویی که مجتبای صبور از صبرش گفته بود ...
بانویی که فقط در آغوش حسین آرام می گرفت ...
بانویی که غیرت الله «ابالفضل » رکابش میشد ...

 

بهر درمان از چه رو نزد طبیبان می روی ؟خرده نان از سفره زینب کفایت می کند ...

                                                                          "التماس دعا"

+ نوشته شده در   چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:,;ساعت  7:39;  توسط  رها; 


           حجت حق، از حریم حق، به امر حق عیان شد
          روشن از نور رخش، ارض و سما، کون و مکان شد
          خانه زاد حق ولادت یافت اندر خانه ی حق
          حق به مرکز جا گرفت، باطل گریزان از میان شد . . .


از همین جا به بابای خیلییییییییییییییییییییییییی خوبم این روز و تبرییییک میگم
 و از خدا میخوام سایه پدر ها رو بالای سرمون نگه داره  و عزیزانی هم که پدراشون پیششون نیستن

 خدا روحشون رو ب حق حضرت علی فرین آرامش کنه .

+ نوشته شده در   دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:,;ساعت  12:9;  توسط  رها; 

اسير مانده ايم در بهانه هاي پاپتي

و ميله هاي آهنين و عشق هاي ساعتي

حوالي نگاهمان دوباره صف کشيده است

صداي تيک تاک غم , شماره هاي صنعتي !

امان از اشتباه هاي نا تماممان , همان

تفاخر هميشگي به هيچ هاي قيمتي !

ميان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق

نمانده در تسلط همان هبوط لعنتي ؟!

کسي نيامد از تبار انتظارمان ببين

که مانده ايم سخت در هجوم بي لياقتي !

+ نوشته شده در   جمعه 12 خرداد 1391برچسب:,;ساعت  16:53;  توسط  رها; 

نواي دلپذير تو،كدام لحظه ميرسد؟

تمام گوش خويش را به اين نوا سپرده ام

***

يك عمر، باهواي تو، چون قلب لحظه ها

 

در انتظار وقت ظهورت تپيده ام

***

من كمتر ازآنم كه بگويم شتاب كن

 

خود صاحب زماني و داني زمان خويش

***

اينك زمين،ظهور توراآه ميكشد

 

در اين زمان قحطي انسان و عشق و گل

***

و ميدانم كه مي آيي طلوع جمعه فردا

 

و وسعت ميدهي آيينه هاي آشنايي را

 

+ نوشته شده در   چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:,;ساعت  19:21;  توسط  رها;