مـردم بسـاط گـريـه و مـاتـم بيـاوريـد
وقتش شده که بيرق و پرچم بياوريد
مــردم کتـيبه هـاي حـسـينيـّه نـزد کيـسـت؟
«باز اين چه شورش است که...عالم» بياوريد
رخت سپيد کنده و در گنجه افکنيد
پـيـراهــن ســيـاه مـحـرّم بـيــاوريـد
التماس دعا
گاهی مـیان عـقل و دلـم جـنـگ مـی شود هر شـب میان خـاطـره هایت قــرار مـاست از عشـق تـو غـزل بـه غــزل آه می کـشـم راهــی نــبــود بـــیـن مـــن و تــو قـدیـم ها صــد بــار قــصـد تــرک تـو کـردم دوبـاره بـاز وقــتــی کـه عـطـر نـاب تـو مـی آیـد از غزل آن قـدر مـسکر است هوایت که هر کسی در آسـمـان عـشـق تـو رنـگـیـن کـمان شعر هر کس که عاشق تو نشد خونبهای عشق منبع:http://mabedini.parsiblog.com
یـعـنـی کـسی بـرای تـو دلـتنگ مـی شود
با منشی ات همیشه هـماهـنگ می شود
اما دلـت قــدم بـه قـدم ســنـگ مـی شـود
ایـن روز ها ولـی دو سه فرسنگ می شود
کارم به چشم و زلف و لـبت لـنگ می شود
بـیـن ردیــف و قـافـیـه هـا جــنـگ می شود
یـک بـیـت از تـو می شـنـود منگ می شود
هـر مـصرعـش مـسـافـر یـک رنگ می شود
چـون لـکه ای بـه دامـنش از نـنگ می شود